کیش شخصیت پرستی و پیامد منفی آن در جامعه ! 

در گام نخست تعریف شخصیت ; شخصیت personality عبارت از مجموعهء الگوی های معین ومشخصی از تفکر، هیجان ، رفتار وعمل کرد های است که سبک وشیوه ء فرد را در تعامل روابط با ( محیط اجتماعی ) معین میسازد .

تجلی شخصیت عبارت از روش رفتار ، تفکر وتعامل انسان با جهان خارج میباشد . همه ء دوستان وعزیزان میداند که انسان بحیث یک پدیده اجتماعی در پروسه ء‌رشد وتکاملی جوامع بشری جهت شناخت پدیده های مادی ومعنوی محیط زیست خود تلاش ومبازره نموده ، در مسیر زمان با رشدفکری ، انسان ها بتدریج توانست پدیده های موردعلاقه ءخویش رابشناسد
کیش شخصیت پرستی جز از پدیده های اجتماعی از زمانه های قدیم درمناسبات اجتماعی وسیاسی هم گام بوده وتا اکنون در کشور های مختلف جهان واز آن جمله در افغانستان دراکثرمناطق مردم زیر یوغ استبداد اشخاص جابر ، قدرت طلب . مستبدوغارتگر قرار دارد وبگونه های مختلف ومتفاوت اطاعت به عمل آمده ، عمدتأ این عمل رنگ وبوی قومی ومذهبی داشته وشخصیت مورد احترام قرارگرفته اند
شخصیت پرستی افراطی یکی از عوامل نا کامی یک ملت به راه پیشرفت ، ترقی ، دموکراسی و عدالت اجتماعی وکرامت انسانی است و زندانی شدن جامعه در چهاردیواری مطلق ها و تفکر وعمل کرد های فرد است . اطاعت بی چون چرا از فرد باعث آن میگردد که ، شخص جاه طلب ومستبد با شیوه ها وتأکتیک های گوناگون سوء استفاده نموده خود را مقدس ، کلان وقابل احترام در بین مردم جلو داده و افراد جامعه رابه اطاعت بدون کدام چون وچرا از اوامرش واداشته و اراده های همگانی وارزش های اجتماعی را درگرو واراده خود قرار می دهد. شخص مورد پرستش تنها با این موقف میتواند از نام مردم درهمهء ابعاد مختلف کشور اعم از اجمتاعی ، سیاسی ، اقتصادی ،فرهنگی وامنیتی به نفع خود بهره برداری کند
تجارت تاریخی شاهد آنست که ، اگر تصمیم گیری اجتماعی وسیاسی در دست یک فرد باشد وفرد موصوف در جاه طلبی غرق میشود وجامعه بسوی نا بودی وتمام اراده های مردم بی ارزش خواهدبود فرهنگ جهل ونادانی وارزشهای اخلاقی وعقلانی با هم درستیز قرار گرفته هیچ فردی خود را از زنجیرجهل وتنگنظری وبالاخیره تملق وچاپلوسی آزاد کرده نمی تواند . متآسفانه وبدبختانه این بیماری اجتماعی در بین ملیت های مختلف افغانستان موجودو حکم فرما است . راه زوال شخصیت پرستی ایجادنظام بر مبنای عدالت اجتماعی که در آن تفوق طلبی فردی ، نژادی ، منطقویی ومذهبی وجود نداشته باشد استبدادگری ودیکتاتوری تضعیف شود حاکمیت قانون برقرار گردد. درین جابه اساس ضرورت تاریخی وطور نمونه در رابطه به کیش شخصیت پرستی وپیامد آن از دوکشور بزرگ دنیا یعنی شوروی سابق وآلمان یاد آور میشوم تا ملت و مردم مان ازتجارب تلخ آن دو کشور پند بگیرند . ( ۱ ) ـــ آلمان : روی کار آمدن هتیلر اگر چه طی فرایندقانونی بود لیکن نتایج وثمرات آن در صفحات تاریخ چنان بزرگ نقش بسته است که گویی خود تاریخ است ، عامل پیروزی آدولف هتیلر توان ومهارت وی در دو موردمی باشد نخست قدرت طبقه بندی مسایل سیاسی و اقتصادی وسپس قدرت فوقالعاده وی در سخنرانی میباشد . آلمان نا امید ومایوس وغرق در رکود اقتصادی تحت تآثیر عقل عاطفی به حزب آدولف هتیلر رآی مثبت داد واگرچه هتیلر توانست تورم را مهار وسطح رفاهء اجتماعی را افزایش دهد ، اما در هر صورت آنچه ملت آلمان به آن توجه نداشت قاعده خرد سیاسی بود وجهان آگاه است که غلبه ء عقل عاطفی بر خرد سیاسی چه فرجام شومی نه فقط برای جرمن ها بلکه برای بشریت ببار آورد . ملت بیچارهء آلمان چنان در شخصیت رهبر وپیشوای نژادپرست افراطی خود استحاله شده بود که گویی او فرارسیده از آسمان پیامبریست . ذکر مثال تاریخی به شرحی رفت بیان این امر است که غلبهء عقل عاطفی بر خرد سیاسی مسبوق به سابقه است وخواهد بود . ( ۲) ـ شوروی سابق : در مورد کیش شخصیت استالین گزارش محرمانهء خروشچف در کنگرهء بیستم حزب کمونیست شوروی ( در ۱۴ ماه فوریه سال ۱۹۵۶ ) یکی از مهم ترین سخنرانی های قرن بیستم بشمار می رود . خروشچف دست به افشاگری در مورد استالین چگونه خودخواهی ، کبر وغرور شکل می گیرد ولباس مقاومت ونقاب فروتنی می پوشد . چگونه ستایش فرد روز بروز افزایش یافته وچگونه سر بزنگاه این ستایش منبع یک سلسله انحرافات شدید وخیم را برای روحیهءمردم وجامعه گردید.در آن زمان اکثریت مردم واعضای حزب کمونیست در سکوت فرورفته بودند وخاموش بودند، پرده از رازهزاران هزار از اعضای حزب بخصوص صفوف آن ومردم عادی دستگیر ،شکنجه وتیرباران شده بودند بر می دارد . آنچه که این گزارش برای مان آموزنده است که می توان مهم ترین مشخصه های سیستم فرد پرست و متکی به کیش شخصیت را دسته بندی نموده ، از جمله :‌ 
۱ـــ کیش شخصیت یک سیستم است . یک امر اتفاقی وگذارا نیست . محصول فقط یک برهه زمانی مشخص نبوده وتنها به یک کشور ، یک ملت ، یک نژاد ، یک مذهب و یک جغرافیای مشخص نیز محدود نمیباشد . مخصوص بیک فرد و ایدیالوژی خاص نیست . انواع مختلف آن ، از نوع مارکیستی تا اسلامی یاناسیونالیستی وفأشیستی آن از روش های یکسان یا بسیار مشابه استفاده میکنند . استفاده از روشهای معمول در این سیستم تنها به رهبران وحاکمان در قدرت محدود نشده ، بلکه در احزاب وگروه های کوچک می توان همین روش ها را مشاهده نمود. ۲ــ کیش شخصیت نقش واهمیت « رهبر » را تا حد خدایی بالا برده وبا «‌آبر انسان » تراشی وقدیس سازی ازرهبر ، او را بری ازخطا معرفی می کند . ۳ــ کیش شخصیت محصول فکرودستگاهی است که آنرا پروبال می دهد . « رهبر » و دایره آی از اطرافیانش ، برخداگونگی و « حقانیت »‌ خویش اعتقاد داشته و بردرستی آنچه که میکنندو میگویند ایمان دارند . ۴ ــ هر آنچه که رهبر می گوید حقیقت مطلق است . او خطا نمیکند واگر هم مشکلی پیش بیآید از دیگران است : خوبی هاهمه از او و ضعف ها و بدی ها ناشی از دیگران است . ۵ ــ ایجاد روحیه ء ، پرورش وحفظ سیستم رهبرپرستی ، ایجادیک دستگاه تبلیغی وسرکوب وحذف مخالفین را الزام آور می سازد که تاب تحمل هیچ نوع انتقاد را نداشته وپس از قلع وقمع هر نوع رقیب درونی وبیرونی به حذف دگراندیشان در حلقه ء خودی ویاران وهمرزمان سابق میپردازد . حفظ قدرت ونظام به هر قیمت بالاترین اولویت میگردد وهرخیآنتی را موجه میکند . ۶ ــ رهبر وسیستم تبلیغی دروغ پراگنی او برای ادامه ی بقأ پاسخگوی هیچ کس وهیچ چیز نیستند . ۷ــ رهبرنظر به خودبینی ذاتی خود ، خودسرانه عمل میکند وبه هیچ کس اعتماد ندارد واز هیچ کس مشورت نمی گیرد همه چیزرا بمردم در نور کاذبانه‌ء نشان میدهد . ۸ ــ کیش شخصیت پرستی باموازین اجتماعی واخلاقی جامعه ساز گار نبوده درفعالیت وعمل های غیراجتماعی وغیرمسولانه متکی میباشد
۹ــ کیش شخصیت پرستی وسیستم رهبرپرستی افراطی عدم موجودیت خردسیاسی وغلبه عقل عاطفی واحساساتی بر خرد سیاسی رابیان میدارد. باتأسف وبد بختانه در کشورمان با مشخصات متذکرهء فوق الذکرکیش شخصیت پرستی ورهبر پرستی بیک بیماری اجتماعی تبدیل گردیده است این بیماری وبحران فکری در افغانستان بدتر از بحران اقتصادی وامنیتی است ، که ملت دردمند این مرزوبوم بیک راه نامعلوم وبدون هدف به قهقرا می رود .

نوشته ی انجنیر محمدالله "همدرد" شهرتورنتو-کانادا