در حاشیۀ برخورد سیاف با هنر و زنان آقای سیاف وامثال!

شما هم هنر دارید وهنرمند استید. هنر استفاده از دین وفریب مردم را دارید. این همه دارایی ها را از کجا به دست آورده اید؟ از راه هنر فسق وفساد، دکانداری دین و موعظه کردن برای دولتمردان فاسد واربابان شان.

خوانندگان محترم مطلع میباشند که عبدالرب رسول سیاف، چند روز قبل در مراسم ششمین سال قتل برهان الدین ربانی، سخنانی را در رابطه با هنر واسلام گفت که خیلی مرتجعانه است. گرچه غیر از آن توقع دیگری از چنین اشخاص  وجود ندارد، مگر من سعی میکنم که ریشۀ آن را که در اسلام است بکاوم.
سیاف گفت:«حکومت باید خطی واضح بین هنر وفحشا بکشد.» ملاحظه نمائیم که تهدیدها خط کشی های خود این شخص چطور است.
پیش ازاینکه اشارۀ به قضاوت آقای سیاف درباره زنان و هنربنمایم، به پیام محوری مضمون امروز درباره ریشه خشونت دراسلام میپردازم و جایی را نشان میدهم که موقف سیاف وسیاف ها از آنجا برخاسته است:
وجود سیستم های اقتصادی مختلف درجامعه یکی ازدلایل تلاطمهای شدید سیاسی و اجتماعی عربستان حدود چهارده قرن پیشتر بود. ازنگاه تئوری اقتصاد سیاسی، محیط زیست نقش عمده در رشد ویا عدم رش اقتصادی و فرهنگی  جوامع بشری داشته است. از همنجا است که طرح تئوری تولید آسیایی و یا استبداد آسیایی و یا جوامعی که با مشکل آب مواجه اند، مولد ناهمگون برخی از سرزمین های خشک و دشت های سوزان جوامع آسیایی بوده، رابط مستقیم با اقلیم سرزمین های بیابانی داشته است.
سرزمین عربستان با صحرای بی آب و بی علف وداشتن گرمای طاقت فرسا، مردمی را نشان مان میدهد که در این واحه، ازنعمت تولید زراعت بی بهره بودند. درسراسراین تودۀ عظیم خاک به استثنای حجردر جنوب یک رود خانه و جود ندارد. عدم یک پارچگی اقتصادی جامعه، وجود فرمانروان محلی و طوایف، وجود مذاهب مختلف بازار اقتصادی عربستان را کاملآ آشفته کرده بود.
شغل رايج در قبايل عربستان بيشتر تجارت، خريد و فروش برده، کالا و چهارپايان بوده است. اما آنان اغلب اوقات وسايل و امکانات تجاريشان را از راه راهزنی بدست ميآوردند اين شغل يعنی دزدی هميشه با مقاومت طرف مقابل روبرو میشد. برای درهم شکستن مقاومت خشونت و قصی القلب بودن لازمه چنین شرایطی است.
آشفتگی سیاسی و اجتماعی جامعۀ عربستان آنروز خود ریشه درناهمگونی زیربنای اقتصادی آن داشته است. درآواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم میلادی عربستان دارای اوضاع سیاسی چند گانه بود. روابط طایفه ای، ساختاربرده داری روابط تجاری همزمان در آن جامعه حاکم بود. از طوایف و قبایل مشهور آن زمان می توان این طوایف را نام برد:
  لغمُ‎ ،غسان، قریش، بنی امیه، بنی شقیف، بنی هاشم ،تبعان، خذیران ، غثانیان ، بنی اسد. 
برخی ازپژوهشگران و مورخین جامعه آنزمان، عربستان را چنین توصیف کردند:
 تنها حرفه ای که عرب های بادیه نشین داشتند، جنگیدن بود. تنها هنری که می شناختند، شعر بود. تنها "دانشی" که از آن برخوردار بودند شبانی و بزرگترین آرزویشان نیزغنیمت ستانی ونیرومندترین غریزۀ شان هم همخوابگی با زنان بود.
فرمانروایان طوایف، قشر مرفه و ازنگاه تجارت دست با لای داشتند. مثلآ عبدالرحمن بن عرف یکی از اولین کسانی است که به اسلام رو آورد و جزو افراد صدراسلام محسوب می شود، ساکن مکه بود در آنزمان تعداد زیادی برده داشت.
در 572 میلادی جاده تجارت ترانزیتی روم وهند که از یمن می گذشت درانحصارساسانیان در آمد. ساسانیان صدورابریشم چین وادویۀ هند را به کشورهای کنارۀ دریای مدیترانه به تصرف خود آوردند. بسته شدن راه فوق ضربه سختی به اقتصاد عربستان وارد آورد.
با مطالعه بررسی نسبی به تاريخ محیط زیست، فرهنگ و تجارت عربستان، به این واقعیت پی ميبريم که چرا اسلام ازریشه با خشونت وکشتارآغشته است.
در چنین یک جامعه ای، محمد بن عبدالله زادهء مکه درحجاز بدنیا آمد، زبانی جز عربی نمی دانست و خود را نبی عربی می خواند. پس طبيعی است که دين ساخته شده به دست او هم دينی عربی محصول روابط شرایط اقتصادی طایفه ها محسوب شود. و اگر اوضاع زمان مرگش چنان نبود که چراغ همهء راه های رو به سوی سرزمين های شمالی شبه جزيرهء عربستان سبز باشد، يقيناً اسلام به صورت دينی کوچک و محلی باقی می ماند و يکی از صدها دينی می شد که در هر طايفه ، ايلی و قبیله ای رواج داشتند.
اما همين که اسلام پای از مدينه بيرون نهاد و به گشودن فتوحات اسلامی سرزمين های متمدن شمال عربستان اقدام کرد، در واقع ناگزيرشد که بسياری چيزهایی را ازهمان گشودگی که پيش آمد، به داخل خود راه دهد و بر حسب آنها تغيير و تبديل پيدا کند در نتیجه با شرايط تاريخی، اجتماعی واقتصادی سرزمين های فتح شده همخوانی داشته باشد.
اين يک واقعيت گريزناپذير اجتماعی است. هرايده و فکر و روش و منش و جهان بينی و فلسفه و ايدئولوژی، به محض اينکه از زادگاه خود به درآيد و بخواهد در جای ديگر به زندگی خويش ادامه دهد، ناگزيراست آثاری از رنگ ها و ويژگی های آن جاهای ديگر را بخود بگيرد. یگانه رمز موفقیت اسلام  که به ویژه در زمان خلافت عثمان که پایه فرمانروایی امپراطوری اسلام گذاشته شد همین بود که این دین به هر کجا که پا نهاد، رنگی عمومی را برهمه چيز گسترده کرد. اما اين رنگ عمومی بزودی دستخوش رنگ های محلی گوناگون شد و در هر سرزمينی رنگارنگی آن سرزمين را در درون هاضمهء عمومی خود کشاند و فرو برد.
تبیین جهان از نظر دین
ايدئولوژی و دين، هردو، به تبيين جهان و زندگی انسان مشغولند و امری واحد را بر جهان پيروانشان تبليغ و تطبيق می کنند. بخصوص اين امر در زمينهء مذهب هنگامی صد چندان قاطعيت می يابد که به ياد آوريم مفروض دين آن است که از جانب خدای يکتای قادر متعال آمده که همه چيز را از پيش می داند و تاريخ، در واقع، چيزی نيست جز ظهور مشيت او و در نتيجه، هرآنچه فرو می فرستد جاودانه و تغييرناپذير است. يعنی، اين کلام قدسی  فرا  زمينی است و از آسمان فرود آمده است تا ملکوت خدا را بر زمين بازسازی کند. در چنين مفروضاتی چگونه می توان بدان قائل شد که تعاليم آسمانی دين  اموری تغيير پذيرند و در هرکجا به رنگ آنجا درن می آيند؟ اما هيچ مؤمن و دينکاری اين سخن را نمی پذيرد.
خشونت دینکاران
حال ببینیم که خشونت برخی ازدینکاران جمهوری اسلامی افغانستان درمثال برخورد آقای سیاف با زنان از کجا برخاسته است .
قبل ازاینکه به گفتارآقای سیاف به پردازم این قلم برخلاف عقیده عده ای ازنظریه پردازان تحصیل کرده قدرت طلب که هر زمانیکه انتخاب پارلمانی ویا ریاست جمهور نزدیک میشود با فرمانروایان و جهادیست های افغان همدل می شوند و وئب سایت های شان رنگ و بوی مذهبی را بخود میگیرد و به امید جایگاه آینده درحاکمیت افغانستان می باشند. این گروه معتقدند که اسلام دین صلح و آرامش است، برعکس دین اسلام بر پایه جنگ و خونریزی بنا نهاده شده است. این دین دست پیروان خود را برای رسیدن به اهدافشان در بکار گیری خشونت آزاد گذاشته است.
سخنان دروغین سیاف از ماهیت تهدید آمیز وخشونتکاری این منشأ گرفته است.
همانطوریکه در پیش ذکر شد، بتاریخ 28 سپتامبر 2017 آقای عبدالرب رسول سیاف، یکی از جهادیستها، از دولت افغانستان خواست تا جلوگسترش فحشا را بگیرد. سیاف که در مراسم ششمین سالگرد ترور برهان الدین ربانی در کابل سخنرانی می‌کرد، گفت که دولت هنوز مرز بین فحشا و هنر را مشخص نکرده است. رهبر قدرتمند جهادی گفت به همان اندازه که طالبان و گروه‌های افراطی به اسلام صدمه زده، دولت هم زیان می‌رساند.
آقای سیاف درست میگوید، اسلام راستین که اومنادی آن است، خشونت علیه زنان روا می دارد. هر اندازه که خود این رهبران اسلامی ویا "روشنفکران" دنباله رو اپورچونیست و رنگ وروغن دهندگان خشونت اسلامی تفسیر های دروغین بکارببرند، دین اسلام زن وفعالیت اجتماعی وهنری او را با دیدۀ خشم وتهدید و قابل ترور دیده ومی بیند. هنر وفرهنگ طرف قبول سیاف ها، بدوی، ارتجاعی و ضد زن است. فحشأ مردان ومخصوصا دکاندارن دین را پنهان میکند وبر زنان هنرمند میتازد.
سخنرانی آقای سیاف یک شنکجه روحی به تمام روشنگران افغانستان بود. واقعیتی انکار ناپذیر. این است که در پروسه چهار دهه اخیر افغانستان که جنگ و خونرزی سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه افغانستان را قلم می زند، زنان نسبت به شاه مردان زیادتر رنج فجایعی روز مره را کشیده اند و می کشند.
آقای سیاف و امثال!شما هم هنر دارید وهنرمند استید. هنر استفاده از دین وفریب مردم را دارید. این همه دارایی ها را از کجا به دست آورده اید؟ از راه هنر فسق وفساد، دکانداری دین و موعظه کردن برای دولتمردان فاسد واربابان شان.
 در اینجا دوپرسش ازآقای سیاف و همرزمان شان مطرح است:
اولی : آیا درشرایط کنونی کی فرهنگ جامعه افغانستان را می سازد؟
دومی : آیا جامعه کنونی افغانستان، زمینه رشد فرهنگی خود را ازويژگی های مذهبی و جهادی هايش نمی پرورد؟
به باور این قلم که دومی درست است. برای اینکه، دو پاره گی حکومت بیکارۀ دکترغنی و دکترعبدالله و جهادی ها، منشاء بسياری از داده های فرهنگی جامعه افغانستان شده اند. جهادی ها درشرایط کنونی تسلطی که بر حاکمیت دارند در محيطی زيست می کنند که از ارزش های مادی بر خورداراند و هم آنها را به نسل بعدی ملا ها انتقال می دهند. به همين دليل هم هست که شما می توانيد ميزان رشد فرهنگی هر جامعه ای را با طرز فکر و جهان بينی و اخلاقيات مذهبی اش محک بزنيد. مثلآ صحنه های قتل و سوزاندن خانم فرخنده درکرانه دریا کابل توسط اهالی پیروجوان نمایشنامه ی سمبولیسم ازیک جنایت مذهبی است که در تاریخ بشریت به قتل رساندن یک زن به این مظلومیت نظیرآن دیده نشده است.
  معامله گری های آقای سیاف با دین پدیده نوی نیست. همچودکانداری ازهزارها سال قبل باظهورادیان ابراهیمی شامل کسی بود که ازراه دين نان می خورد. درافغانستان امروزی جناب عالی و متباقی قشرجهادی معامله گر دین میباشند.
 شما آقای سیاف می خواهید که تمام قوانین و فرهنگ جامعه را به ارشاد دین و اسلاميت رژيم به چسپانید. ازاین بابت با اتکا به دین، معامله گری می نماید ، اما جای بسی خوشی است که بانوان افغان چه در داخل و چه در خارج از نگاه فرهنگ و هنرازشاه مردان بهتر می درخشند.
 ولی آدم دو پا، تنها هنگامی از جنگل اوهام قرون وسطائی خويش بيرون می آيد و، بقول حافظ، انسان می شود که ازذهنيت خويش تقدس زدائی کند، گذشته را پاک سازی و آرمانی نسازد و بنای آينده را نيز تنها برشالودهء واقعيت ها، آنچنان که هستند، بالا برد خصلتی که برخی از جهادی های ما تا هنوز به آن نرسیده اند.
جامعهء پيشامدرن، جامعهء خرد گريزخرافاتی است، جامعهء تقديریست. زيستنی اينگونه مذهبی را در سراسرارکان  و فرهنگ وجود خويش توليد و بازتوليد می کند. خانواده اش نيز معنا و شکل مذهب دارد؛ مدرسه اش هم؛ و تشکيلات فرهنگی، صنفی و سياسی اش نيز. ضروری است که اکنون نظری بيافکنيم به جامعه افغانستان تا دريابيم که در کجای تاريخ ايستاده ايم ؟

اکتوبر 2017 ، تورنتو کانادا.
.      (مضامین دیگر دراین رابط ادامه دارد.)