گفتارِ چند پیرامون "معرفت"

اصل طبیعی آن است که طفل در دوران شیرخوارگی شیر را از دهان می نوشد و آگاه است که نوشیدن و خوردن از طریق دهان صورت میگیرد، نه از طریق گوش، چشم و یا بینی. دهقانی، خیاطی، معماری و دیگر

معرفت عبارت از علم و دانش، و علم و دانش به معنی وقوف و آگاهی است؛ اندیشمندان سه نوع معرفت را تشخیص میدهند:
۱. معرفت عامیانه
۲. معرفت علمی و 
۳. معرفت فلسفی
معرفت عامیانه دو اصل دارد: یکی طبیعی و ارثی و دیگری وضعی و اکتسابی.
اصل طبیعی آن است که طفل در دوران شیرخوارگی شیر را از دهان می نوشد و آگاه است که نوشیدن و خوردن از طریق دهان صورت میگیرد، نه از طریق گوش، چشم و یا بینی. دهقانی، خیاطی، معماری و دیگر کار های حرفه ای وضعی و اکتسابی به حساب میآیند. معرفت عامیانه با معرفت علمی ارتباط ناگسستنی دارد.  برای روشن شدن این مطلب بیمارِ را که دارای معرفت عامیانه می باشد، در نظر میگیریم که نزد طبیب میرود که معرفت علمی دارد. شکایتی که او دارد با طبیب  در میان میگذارد و  در بدنش جایی که درد دارد به او نشان میدهد. طبیب شکایت و محل درد را تحت بررسی قرار میدهد و مرض را – نظر به توانمندی و امکانات میسر - تشخیص میکند. اگر شکایت بیمار گنگ بوده و محل دردش را به طبیب نشان ندهد، طبیب در تشخیص مرض با دشواری های زیادی روبرو میگردد. 
دهقانی را که دارای معرفت عامیانه می باشد، دز نظر میگیریم که به دانشمندان یا دارندگان معرفت علمی گندم میدهد. خیاط، دارنده ای معرفت عامیانه لباس دانشمندان را میدوزد.  معمار برای شان خانه میسازد. دارندگان معرفت عامیانه ظاهر بین هستند، نه واقع بین؛ در ظاهر بینی آب را میبینند، نه حقیقت آن را. برف و باران را مشاهده میکنند، نه حقیقت آنرا. از این گونه مثال ها زیاد اند، که فقط به ظاهر بینی دارندگان معرفت عامیانه خلاصه میگردند. اما حقایق را دارندگان معرفت علمی درک مینمایند. آنه هم حقایق انفرادی و خصوصی را، نه حقایق عمومی و اجتماعی را. 
حقایق افرادی و خصوصی آن است که در تصور دارندگان معرفت علمی گنجایش داشته باشد.  در تصور " گالیلیو گالیله"، دانشمند سرشناس ایتالیایی در سده های شانزده و هفده گنجایش داشت تا  بر نظریه کوپرنیک مبنی بر "مرکزیت نداشتن زمین" در جهان صحه بگذارد.  در تصور نیوتن، فیزیک دان و فیلسوف سده ای هفده ای انگلیس  گنجایش داشت تا جاذبه زمین را کشف و  تشریح کند. اختراع برق در تصور مخترع آن و اختراع هواپیما و از این قبیل کشفیات دیگر در تصور مخترعین آنها موجود بوده است. فن آوری (تکنولوژی) که امروز مورد استفاده انسان قرار دارد، در تصور مخترعین آنها گنجایش داشته است. آن همه اختراعات دارای حقایق می باشند، که در تصور دارندگان معرفت علمی وجود داشته است. 
در دنیا کارها همه آغاز و انجام دارد؛ فاصله ای که از آغاز تا انجام کار به وجود می آید، آن را "آرزو" پر می نماید. آنجام کار حقیقت است. دارندگان معرفت علمی آرزو دارند تا خود را به حقیقت برسانند. دارندگان معرفت علمی ، معرفت عامیانه را در اختیار دارند؛ بنا بر آن میتوانند بگویند آب از ترکیب مشخص مالی کول های اکسیژن و هیدروژن  تشکیل یافته و در طبیعت موجود است. بنا بر آن حقیقت آب طبیعت است. همچنان برف و باران از ابر، و ابر از تبخیر آب دریاها تشکیل میگردد، و آب به نوبت خود از اکسیژن و هیدروژن که در طبیعت وجود ارد، شکل میگیرد و حقیقت برف و باران نیز همان طبیعت است. 
کاری را که یک مخترع به انجام میرساند، خارج از تصور یک مخترع دیگر است. زیرا دانشمندان بطور عموم، اگر از یک طرف دانا اند، از طرف دیگ نادان میباشند. به این معنی که فیزیک دان علم اقتصاد را نمیداند، و اقتصاد دان علم فیزیک را. بنا بر این کسانی که فیلسوف نامیده شده اند،  در حقیقت فیلسوف نبوده، بلکه کار دانشوری را به انجام رسانده اند. فلسفه ای اجتماعی و عمومی را فرد نمی تواند واجد باشد، بلکه افراد دانشور در محیط اجتماعی می توانند فیلسوف  نامیده شوند. فلسفه عبارت از حقیقت جویی است؛ بنا بر این یک سری از دانشوران میتوانند حقایق عمومی و اجتماعی را کشف کنند.
دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست و بسی موی شکافت
گرچه ز دلم هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره‌ای راه نیافت

ابوسعید ابوالخیر، منسوب به ابن سینا


 جان گرچه درین بادیه بسیار شتافت
مویی بندانست و بسی موی شکافت
گرچه ز دلم هزار خورشید بتافت
اما به کمالِ ذرّهای راه نیافت
عطار "مختار نامه" 
این دانشمندان بزرگوار که در معرفت علمی موشکافی میکنند، ولی در معرفت فلسفی در کمال  ذره اظهار ناتوانی میکنند. افلاطون بر سر دروازه اکادمی خود موجه ای را نصب کرده بود، در ان نوشته بود: "کسانی که ریاضی نمیدانند، اجازه دخول در اکادمی را ندارند." ولی زمانی که معضل "مد و جزر آب" مطرح میگردد، او اظهار نادانی میکند؛ او گویا در معرفت علمی دانا بوده ولی در معرفت فلسفی اطهار نادانی میکند.