روشنفکر سنوات ماضیه  قسمت دوم و اخیر

تا اینجا رسیده بودیم که «... اصطلاح روشنفکر دگر کمی اختصاصی و ویژه است که مشکل است آنرا به افراد دارای معلومات عمومی- بدون اشراف دریک حوزۀ خاص -  سخاوتمندانه اطلاق کرد.»
روشنفکر دوران ما، هویتش را از حوزۀ  تخصصی یا کاری اش میگیرد، با این خصوصیت که او مزید بر آن که در یک حوزۀ علمی  و یا هنری تبحر دارد و بر قواعد حاکم آن حوزه مسلط می باشد،

از همان جایگاه مسلکش با شیوۀ بیانی و روش متود خود، در روشنگری انسان عمل میکند زیرا در عصر کنونی با کلیات و کلی بافی و مباحث غیر استنادی و استنباطی نمی شود، هویت روشنفکری را به کرسی نشاند، تکرار مندرجات رسانه ها  در حد و سطح عامیانه، دگر کار روشنفکری نیست، عامه یا توده ها بخصوص تحصیلکرده ها به کار دقیق تکنیکی علمی و هنری روشنگرانه به مثابۀ یک کار روشنفکری مینگرند و نه به مباحث سطحی روزمره و در ورای مبنای علمی. درست به همین  شیوه است که روشنفکر یک گامی نسبت به مخاطبانش جلو تر می باشد آگاهی  دقیق از پدیده های علمی اجتماعی ، هنری و...به او هویت "روشنفکر خاص" را میدهد.
پیشرفت و تکامل علم و تخنیک و گسترش قلمرو علوم و انکشاف عمودی و افقی آن و نیز ایجاد ابزار های جدید و سهل به منظور دسترسی به آگاهی های عمومی – که بالنتیجه زمینۀ ارتقای سطح فهم عمومی عامه را مساعد می سازد-، تخصص و  ظهور شعبات مختلف مرتبط به بخش های علوم و هنر و سایر تحولات، اینها همه عامل وضعیت جدید برای آنچه روشنفکر می ناممیم، گردید که منتج به شرایط آتی گردید:
-    حذف و یا تخفیف نقش روشنفکرعمومی یا "جنرالیست"
-    قاعده مند شدن خیلی دقیق تشخیص هویت اجتماعی روشنفکر 
-    تخصصی شدن و یا تعیین بخش کاری روشنفکر که ساحۀ اعتبار آگاهی های او را مشخص می نماید
-    جاگزین شدن "روشنفکر خاص" به عوض "روشنفکر عمومی" یا کلی گرا.
"میشل فوکو" چنین تعیین هویت روشنفکر را مدل دلخواه خود مطرح می نمود؛ برای او این  واقعیت جدید جامعه شناسانه و قابل تحلیل، همچو تکامل و ارتقای متوقع می باشد که اشارتی دارد به مرحلۀ پایان حضور "روشنفکر عمومی" .
«تحلیل انتقادی میشل فوکو ناظر بر "روش  قدرت و بالنتیجه دنبال کردن طریق  بحث روشنفکرانه،" همان مقطعه ای است که تحلیل جامعه شناسانۀ " پییر بوردیو" را با دید گاه فوکو انطباق میدهد، زیرا بوردیو نیز حضور و تمثال روشنفکر عمومی را رد میکند و به طور افشاگرانه جدایی "صالح یا صاحب صلاحیت" و "ناصالح یا بی صلاحیت" را اعلام می نماید. که – به قول او - باید  از انحصار بحث پردازی های که متعلق به خود میداند، ممانعت کرد؛ مباحثی که در امور سیاسی مطرح می شود و نیز سوالی پیشکش میکند در مورد مجاز بودن و مشروعیت چنین نمایندگی از افکار و آرزو ها؛ « سپردن رشتۀ سخن به اشخاصی که سخنی ندارند.» سهم اساسی او در بارۀ تحلیل  روشنفکران این است که با استفاده از روش جامعه شناسانه موقعیت روشنفکر را عریان نماید. نقش تعیین کنندۀ خاص این موجود جدید (روشنفکر خاص) در این است که قادر به ارائۀ مباحثی می باشد که هرگز کلی بافانه نیست، مگر به تأمل، توجه به ریشه ها، موقعیت اجتماعی کاملاً مشخص و واضح. لذا نکات اخیر زمینۀ صلاحیت و ارادۀ ضروری ولازم را به نفع روشنفکران تأمین میکند تا به سوی دستگاه های قدرت و نیرو های  بازارپول انگشت بلند کنند، روشنفکر خاص در حالات خاص و استثنایی بیانات عام روشنفکران را می پذیرد، در حالاتیکه موضوع متعلق به همگرایی عام بوده و محرکی برای نزدیکی آن باشد.»
وضاحت این مطلب مهم است که روشنفکر خاص به نحوی از برخی از گروهک های کوچک دیگر نیز قابل تفکیک باشد: 
« روشنفکر، نخبه و فن سالار که در افغانستان گاه گاه با همدیگر خلط مبحث می شوند: با افتخار و مباهات فراوان کلمه نخبه را تحصیل یافتگان در مفهوم روشنفکر نثار همدیگر می کنند.این درحالی است که واژه (الیت) یا نخبه به گروه های اجتماعی نسبتاً کوچک تری اتلاق می شود که به طور نا متناسبی از ثروت، قدرت سیاسی و یا هم مهارت های تحصیلی برخوردار باشند. فن سالار و تکنوکرات هم گاهی با روشنفکر اشتباه گرفته می شوند. فن سالاران کسانی می باشند که دارای تحصیل، تخصص و مهارت در رشته های خاصی اند اما نگاه شان به مهارت آنان به مقصد فردی، محدود میگردد و در آن آرمان همگانی مطرح نمی باشد.  در حالی که روشنفکر خاص حایز این آرمان است و این آرمان منظور نخستین آن می باشد.»
فن سالار فاقد آرمان انسانی و مردمی است و نفع شخصی او همیشه اولیت دارد، در حالی که روشنفکر خاص آرمان اصلی و نخستین اش نفع انسان و مردم است.
بدین لحاظ روشنفکر به معنی مدرن آن یا "روشنفکر خاص " به آن متخصصی اطلاق می شود که در رشتۀ مربوطش، با کار و فعالیت  تخصصی و تکنیکی به اقدام، تولید، ابتکار، نوآوری، ارائۀ راه و رؤشی که سبب خدمت به انسان گردد، سبب آزادی و رهایی انسان شود، در حفاظت  از طبعیت و محیط زیست مفید تلقی گردد، در افشای غارتگری محیلانه و پیچیدۀ غارتگران زمان ما  و توسعۀ قلمرو آزادی انسان نقش اساسی داشته باشد و حقایق علمی دنیای ما را به عالمیان بازگو کند و در توسعۀ  آگاهی انسان اثر بگذارد یا مولد اندیشه ها و افکار پیشرو و مفید به حال انسان جامعه اش باشد و در این راه منظور او در گام نخست به انسان جامعه و انسان زمانش و ارتقای سطح زندگی و عوامل عمدۀ زیستی او باشد، این است تعریف روشنفکر دوران تأریخی ما و این روشنفکر نه فعال سیاسی است ، نه فعال جامعۀ مدنی. در حالی که می تواند با حفظ همین خصایل روشنفکری، یک سیاستمدار و یا یک فعال جامعۀ مدنی نیز باشد.
روشنفکر این زمان با آگاهی خاص از حوزۀ علمی که دارد، در پروسۀ روشنگری فعال می شود، سهم میگیرد و با 
 دانش خاص خود "روشنفکر خاص" پذیرفته می شود.  
آن دانستنی های کم و بیش روشنگرانه را که روشنفکر دیروز تمسکی بر موقف لایه یی اش به کار می بُرد، امروز دگر برای توثیق روشنفکر بودن کافی نمی دانند، وفرت امکانات دستیابی به آن دانستنی ها و رفع انقیاد های دیروزی، روشنفکربودن، مفهوم " روشنفکر"را کمی دشوار و یا بهتر گفته شود، تحدید، منضبط و قانونمند ساخته است.
این روشنفکر خاص بر تمام علوم امروزی حیطه ندارد، تمام کتاب ها را نه خوانده است واگر از او بپرسید فلان موضوع را میدانی...؟ اگر موضوع مورد نظر به تخصص او تعلقی نداشته باشد به زودی و با شجاعت عدم آگاهی خود را اعلام میدارد و این روش را جز اخلاق کاری و تخصصی خود می شناسد حتی اگر سوال به تخصص او مرتبط  هم باشد و او پاسخ دقیقی نداشته باشد ارائۀ جواب را به وقت بعدی موکول می نماید و به  این روش خود افتخار میکند. در حالی که روشنفکر دیروزی در برابر هر سوالی پاسخی میداد و از عدم آگاهی خود پیرامون مطلبی خجول میگردید، شرایط چنان حالتی را بر او تحمیل نموده بود، او باید حد اقل پاسخی را با خود میداشت.
اما امروز پاسخ های کلی و استنباطی دردی را دوا نمی کند، برای تشخیص اوضاع نیاز به فهم دقیق علمی رویداد های زندگی انسان است، اصول علوم و تکنیک ارزیابی علمی امروزی، ابزار کاری روشنفکر خاص می باشد.
 نمود و گویای عمدۀ غیابت روشنفکر امروزی در عرصۀ کار و زار جامعه، فقدان رهنمود ها، راه کار ها و بدیل (الترناتیف)یا بدیل های  دقیق و سنجیده شده است  و این حالت قسماً به سبب آن است که تا حدودی جای روشنفکر امروزی خالی است وهم  برخی از روشنفکران ما با معیار های دیروزی روشنفکری به کار و زار مشغول اند و به آن قانع می باشند. 
 البته روشنفکر نقاد، خردمند، صاحب طرح، انسان گرا و متخصص، بدون پیروی از یک ایدیولوژی و خط و مشی سیاسی و بدون وابستگی به یک جناح سیاسی اهداف بالا را در فراغت کامل، نیز دنبال کرده می تواند، اگر اهداف نامبرده را از کدر یک خط سیاسی تعقیب کند، سیاسی بودنش نسبت به روشنفکر بودن او اولیت داشته و پررنگتر خواهد بود ولی به هر صورت او یک سیاستمدار روشنفکرتثبیت موقعیت خواهد گردید.
اگر به موقف روشنفکر در جامعۀ مصیبت زدۀ خود ما نگاه کنیم، این جامعه به هرنوع از روشنفکر نیاز جدی دارد، مشروط بر آن که این روشنفکر، فعال سیاسی و عضو جامعۀ مدنی، شناخت منبطق به اوضاع کنونی از روحیۀ عام مردم ما، فهرست نیاز های اولیۀ آنان و وطن ما، تعریف جدید و امروزی از شیوۀ شناخت جامعه و تعریف به روز شدۀ آرمان های انسانی مردم و کشور ما و ..... را در اختیار بگذارد، روشنفکر امروزی باید از اوضاع فعلی حرف برند، آنرا به تحلیل بگیرد، مردم را از تحولات روز تا روز رویداد ها، به صورت روشنگرانه آگاهی بدهد، بر این رویداد ها اثر بگذارد و مردم را در تشخیص راه سهل تغییر اوضاع، با رهنمود های کم مصرف و با ریسک کمتر، مساعدت کند، روشنفکر بدون بدیل از مدرج بلند روشنفکری برخوردار نخواهد بود، تکرار مکرر مصیبت های انسان ستمدیده با اصطلاحات روشنفکرانه برای مخاطب او نمی تواند سند هویت روشنفکر باشد. 
آنانی که به حیث روشنفکران دیروز شناخته شده اند، اگر شناخت و دانستگی های خود را با تمام تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و...  به روز نه ساخته باشند و بر رویداد های جاری در کشور و جهان اثر گذار نباشند، ارزش های فعلی -  و نه دیروزی و متعلق به نیم قرن قبل – را شعار روز نه گردانیده باشند و در نهایت در جریان این رویداد ها اثرات مثبت روشنگرانه و انسانی به جا نمانده باشند، در کدر تعریف روشنفکر زمان حاضر قرار نه خواهند گرفت.
روشنفکری که اصول روشنفکری روز یا نیاز های را که طرح و اثر پذیری آن در زمان حال از او توقع برده می شود، نه شناسد و آنرا مطرح نه کند و در حوزۀ آن نقش و اثر نه گذارد، روشنفکر محسوب نخواهد شد، روشنفکران دیروزی زمانی روشنفکر باقی خواهند ماند که ارزش های حوزۀ روشنفکری روز را بشناسند، آنها را مطرح کنند و با کار شان بر آنها اثربگذارند.
در زمان ما روشنفکر در معنای کنونی آن به شخصی اطلاق خواهد شد که از جایگاه آگاهی در یک حوزۀ خاص، مخاطبان و عامه را به حقایق جدیدی که به اثر کار و تلاشش شناسایی نموده و یا به شناخت آن رسیده است، مطلع سازد، این حقایق نه به موضوعات دیروزی، بلکه پاسخگوی بحرانات و مسائلی باشد که عامه در زمان حاضر و شاید به آیندۀ مشخص و قابل لمس به آن مواجه است، این روشنفکر با ضوابط شناختی روز مجهز باشد و درک جهان دور و بر خود را باهمان دیدگاه حاصله از همین شناخت منطبق و همگام نموده باشد، روشنفکر زمان حاضر قریبترین و خواستنی ترین آرمان های زمان خود را بشناسد، اولویت و  نیاز دسترسی به آنها را به عامه مستدل سازد و ابزارهای عقلانی و مادی برای ایجاد و دسترسی به این آرمان ها را به عامه خاطرنشان گرداند طوری که آن وسایل قابلیت سهل کاربرد و مثمر را دارا باشند، به عبارت دیگر روشنفکر با قواعد یک حوزۀ خاص علمی با دیدگاه و آرمان زمان حاضر در کار روشنفکری حضور یابد.

پایان
 

اخبار روز

30 حمل 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها