شهادت شهود بر علیه متهم جنایات جنگی مقیم شهر کرکراده (هالند): "اگر بخواهم، میگویم تا بکشندت!"​

توسط: کلیر فان دایک

در دهه هشتاد میلادی با تقرر قوماندان عبدالرزاق (ع) در زندان مخوف پلچرخی وضعیت برای زندان سیاسی بشدت بدتر شد. در این مورد یک تعداد زیادی از شاهدان برعلیه این متهم جنایات جنگی مقیم شهر کرکراده شهادت داده اند. "اگر بخواهم، میگویم تا بکشندت!"، جمله ای است که یکی از شاهدان از زبان این متهم 76 ساله نقل قول میکند.

این شخص متهم به غصب آزادی و رفتار مغایر کرامت انسانی با زندانیان زندان مخوف پلچرخی طی سالهای 1983 الی 1990م میباشد. به قول مقامات وزارت عدلیه هالند این شخص در سال 2001م وارد هالند شده و با نام جعلی عبدالرزاق (ر) در شهر کرکراده رحل اقامت افگند و توانست تابعیت هالند را حاصل نماید.

 

رقتبار

از قرار گزارش سازمانهای متعدد چون صلیب سرخ، عفو بین الملل، هلسنکی واچ، گزارشگر ملل متحد در امور افغاستان و شهادت شهود که شامل دوسیه قضایی متهم هستند، این محکمه وضعیت زندان پلچرخی را رقتبار توصیف میکند: سلول های مزدحم، کمبود امکانات بهداشتی، صفوف طولانی برای استفاده عاجل از تشناب ها، فقدان تخت خواب و دوشک، لحاف های از هم دریده، سلول های که در زمستان سرد و در تابستان گرم بودند، غذای بدمزه و آب ایستاده در کف سلول ها تا زندانیان مجبور باشند تا ایستاده بمانند. موجودیت حشرات مضره، بیماری های ساری و سقف کم ارتفاع که سبب میشد تا زندانیان قامت شان را راست کرده نتوانند. داشتن قلم، کاغذ و کتاب ممنوع و امکانات صحی خیلی محدود بود، چنانچه امکان دسترسی مدام به آن وجود نداشت. هرگاه سازمان عفو بین الملل از زندان بازدید میکرد مراسم نمایشی براه انداخته میشد.

 

کشیدن ناخن ها

محکمه به متهم تفهیم کرد که در این زندان بر زندانیان خشونت اعمال و بر آنها شکنجه روا داشته میشد. دادن شوک برقی، ضرب و شتم، کشیدن ناخن ها، دوختن سرانگشتان به همدیگر، ریختن آب جوش به دهان متهم و سایر انواع آزار جسمی متهمان شامل روال معمول روزانه این زندان بود. زندانیان شاهد عینی کشتار هم سلول های شان بودند. شبانه زندانیان به بیرون از زندان منتقل و در پشت دیوار های زندان به رگبار گلوله بسته میشدند. یکتن از زندانیان اسبق چنین اظهار داشت: "حالت ما چنان بد بود که حتی حیوانات را در طویله نیز بدان حالت نگهداری نمیکنند." شهادت این شهود شامل کسانی است که مخالف رژیم کمونیستی وقت، فعالین احزاب ممنوعه و یا جنگجویان مجاهدین بودند.

 

فضله حیوانی

دادستان مؤظف اظهارات زندانیان اسبق را که طی دهه هشتاد میلادی بدون هیچگونه محاکمه عادلانه در زندان پلچرخی محبوس بوده اند یکایک بازگو میکند که با شنیدن آن مو بر اندام انسان راست میشود. اکثر آنها میگفتند که بعد از تقرر قوماندان (ع) منحیث قوماندان زندان در سال 1983م وضعیت زندان جداً بد شد: "استفاده از تشناب و امکانات حمام محدود شد و بعضاً تا یکبار در هر دوهفته و آنهم بودن آب گرم. غذا با یک ورق از روغن به روی آن خیلی بدمزه بود. یکبار در بین غذا یک پارچه روده با فضله در آن پیدا شده بود. بجز از کیله گندیده میوه دیگری شامل غذای روزانه نبود در حالیکه بقیه منیوی غذایی شامل برنج مملو از ریگ و یا یک کاسه سوپ برای ده نفر که در بین آن فقط یکدانه کچالو یا زردک شنا میکرد بود." یکبار یک زندانی که از وضعیت بد غذایی شکایت کرده بود باید برای ششماه در اتاق انفرادی بسر میبرو و بقیه زندانیان برای یکهفته از تفریح روزانه محروم ساخته شدند. امور غذایی و تفریح مربوط وظایف قوماندان زندان میشد. یک زندانی دیگر که از طرف قوماندان (ع) لت و کوب میشد برایش گفته شد: "خوش باش که زنده ماندی. دیگر شکایت نشنوم!"

 

شخص مبدل

متهم انکار میکند از اینکه قوماندان زندان بوده است و بگفته او مقامات عدلی هالند اشتباهاً او را بجای شخص دیگری بازداشت کرده اند. همچنان او میگوید که چیزی را بخاطر ندارد. او در روز اول محکمه به هیچ سوالی پاسخ نداده و مدام به طرف وکیل مدافع اش اشاره میکرد.

اخبار روز

18 میزان 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها