هفت و هشت ثور دو روز پی در پی و فراموش ناشدنی

در تاریخ کشورها روزهایی وجود دارند که ازنظر پیامدهای خود از اهمیت خاصی برخوردار اند. «اهمیت خاص» ازین جهت که رویدادهای همان روز، گاهی کشور ها و ملت هایی را در مسیر پیشرفت و ترقی قرار داده است و یا بستر خونینی را برای وقایع بعد از خود هموار کرده اند. هردونوع آن روزها فراموش ناشدنی اند؛ ولی از اولی تجلیل و بزرگداشت به عمل میاید و دومی تقبیح می گردد.

درتاریخ کشور ما، هفت ثور ۱۳۵۷ از روزهایی است که بستر وقایع بعد ازخود را چنان پهن کرد که اثرات زیانبار و خونین آن تا امروز ادامه دارد.
رژیمی که از آن کودتا پابه عرصه نهاد، از بدو روز زایش خویش داغ نامشروعیت را در جبین داشت، برای جبران این کمبود و برای تحکیم حاکمیت نامشروع خویش، دست به گلوی مردم برد و هر آن کسی را مورد حمله قرار داد که موجودیت اش را برای بقای خود لازم نمی دید. با ایجاد و تکیه به سازمان مخوف «اگسا» و قرار گرفتن شخصی چون اسدالله سروری در راًس آن، که کاملاً با سرشت زورگویانۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان همخوانی داشت، به جنگ با مردم شتافت و برای حفظ موجودیت اش با توسل به قوه و زور تلاش کرد. اما همین سیاست سرکوب برای بقاء، دولت کودتا را در تقابل با مردم قرارداد.
تاریخ حاکمیت چهارده سالۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان چنان با نام های «اگسا»، «کام»، «خاد» و «واد» گره خورده است که ذکر نام یکی ازاین ها، یادآورحاکمیت خونین آن دورۀ چهارده ساله است. دراین سازمان جاسوسی که با همکاری مستقیم روس ها و با الگو قراردادن سازمان جاسوسی شوروی (ک ج ب) شکل گرفته بود، کارشناسان روسی به آموزش متد های جاسوسی، شکنجه و سرکوب مخالفین سیاسی، برای کارمندان آن می پرداختند.
در جانب دیگر اعتراضات و جنبش های خود انگیخته دربرابر دولت کودتا نطفه گذاری می شد و به موازات اوج گیری جریان مقاومت دربرابر کودتاگران، به شدتِ اختناق و تروریسم دولتی روز تا روز افزوده می گردید. هر ارگان نظامی امنیتی درسرکوب مردم دست باز داشت و دربرابر هیچ ارگانی نه تنها پاسخگونبود، که تشویق بیشتر نیز میگردید تا به سرکوب بیشتر مردم بپردازد.
هنوز چند صباحی از به قدرت رسیدن نوباوگان سپری نگردیده بود که به جان هم افتادند و عده یی را با نام های سفیر، و بعدها جاسوس و توطئه گر، ازکشور رخصت کردند. ضدیت مردم با حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، تضاد درونی در داخل حزب را نیز تشدید می نمود. «استاد بزرگوار» به دست شاگرد وفادار به فجیعانه ترین شکل به قتل رسید و حفیظ الله امین با نام «قوماندان دلیر انقلاب کبیرثور» بر اریکه قدرت تکیه زد. امین که نه تنها پلان روس ها را به منظور ازبین بردن خودش ناکام نموده بود، بلکه تره کی را نیز به قتل رسانید، نمی توانست اعتماد روس ها را جلب نماید. از طرفی هم کنترول اوضاع ازدست روس ها درحال خارج شدن بود و آن ها چارۀ دیگری ندیدند جزً این که به تجاوز مستقیم بپردازند و کنترول امور را خود به دست گیرند. مهرۀ مناسبی که می توانست در این پلان روس ها در خدمت شان قرارگیرد کارمل بود. روز ششم جدی سال ۱۳۵۸ زمین کشورما زیر پای بیش ازصد هزار سرباز شوروی زوال یافته لگدمال گردیــد. تنها کسانی که به پیشواز قوای اشغالگر و خونریز شتافتند و شادمانی سر دادند، اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند. آن ها اشغال کشورشان را با رقص و پایکوبی استقبال کردند. روس ها کنترول همۀ امور رادر دست گرفتند و سفارت آن کشوردرکابل عملاًمرکز رهبری دولت گردید.
رقبای شوروی چه کردند؟
امریکا و غرب، که در جنگ سرد باشوروی از به کاربردهیچ وسیله و امکانی دریغ نمی کردند، تجاوز شوروی به کشورما را مانند لاتریی می دانستند که قرعه بنام شان اصابت کرده بود. به این جهت در صدد حداکثر استفاده از آن برآمدند. آن ها خوشنود بودند که پای روس ها را به جنگی کشانیده بودند بدون این که عسکرخودشان وارد میدان جنگ شود.
پاکستان که از سال ها به این طرف در آرزوی همچو روزی بود، درصدد انحصارمقاومت درخدمت خویش برآمد و با ایجاد و تشکیل تنظیم های مورد نیاز خویش وارد کارزار مقاومت مردم شد و ملیون ها دلار از کمک های غرب و کشورهای عربی را به نفع خود به دست آورد. جمهوری اسلامی ایران نیزدر صدد بهره برداری ازین وضع به نفع خودش برآمد و به تمویل و تجهیز سازمان های طرفدارخویش پرداخت.
روس ها، که در جنگ سرد آخرین توان شان در زمین کشورما به تحلیل می رفت، درصدد چاره برآمدند و بابرکناری کارمل و نصب مهرۀ دیگری یعنی نجیب برنامه «آشتی ملی» را پیش کشیدند. ولی دیگرخیلی ناوقت بود و این نسخه های روس ها دیگر کاربـُـــرد نداشت و نمی توانست دردشان را درمان کند. نجیب دیگر در موقعیتی نبود که با دست باز به کشتار مخالفین ادامه دهد و از آن دیگر سودی عاید حالش نمی گردید. دولت در انزوای فلج کننده یی گرفتار آمده بود و کابل در محاصره قرارداشت و با تنگ تر شدن این حلقه محاصره، جناح بندی ها و فراکسیون های حزبی شدت بیشتر کسب کرد و با پناه بردن نجیب به دفتر سازمان ملل متحد عملاً بساط حاکمیت خونین کودتاچیان ثور برچیده شد.
درامۀ خونین با گم شدن آنها پایان نیافت
هشت ثور ۱۳۷۱، صفحۀ دیگری از رنج آفرینی درتقویم کشورما شد. روز سقوط رسمی دولت کودتا، روز انقراض و پایان حاکمیت خونین حزب دموکراتیک خلق افغانستان و روز تاًسیس دولت تنظیم های پشاور نشین در کابل و روز آغاز بدبختی های جدید در شکل دیگر ، آواره گی ها، جنگ های داخلی و بالاخره روزآغاز ویرانی و به آتش کشیدن قلب تپنده و زیبای کشورما. کابل زیبا، این شهر خاطره های دوران کودکی نسل ما به آتش کشیده شد و ویران گردید. مردمی که آرزوی ختم جنگ و خونریزی و زندگی صلح آمیز در کشور محبوب و دوست داشتنی شان را داشتند، با جویباری ازخون و با شهری به دود و آتش کشیده یی مواجه شدند و چنان زخم عمیقی بر روح و روان شان وارد آمد که تا الحال روی التیام ندیده است. آن کابل زیبا با کوچه های تاریخی خرابات اش، با بالاحصار باعظمت و پرغرورش، با قله های کوه باعظمت آسمایی رتبیل شاهان اش، با شیر دروازۀ شیرآفرین اش، با موزیم تاریخی و یادگاری اش، با قصر افتخارآفرین دارالامان اش، با آه و ناله جگرسوز التماس می داشت تا دست به غرورش نبرند و یادگار شیرمردان و شیر زنان مغرورش را از دامان اش نزدایند. اما مهاجمین بیگانه پرست وظیفه داشتند تا همۀ آن افتخارات تاریخی را نقش زمین سازند و چه وحشتناک این وظیفۀ ننگ آ ور و شوم را به انجام رسانیدند که گفتی شرم بردامان انسان و انسانیت را نهادینه کردند و کوچه های آن شهری را با رنگ سرخِ خونِ مردم اش آغشتند که او با خون دل در دامان پر غرورش پروریده بود.
هفت ثور با این رویداد و پیامد ها گره خورده است. خاطرۀ شهدای مظلوم را که قربانیان ستم کودتای ثور بودند، از یاد نمی بریم. همچنان که تقبیح ستمکاران را.

اخبار روز

31 حمل 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها