یادی از هماندیش بزرگوار انوشه یاد داکترسید موسی صمیمی

حرف‎ هایت اگر ادامه ندارد 
درد هایت هنوز دامنه دارد

دردهای تو جاودانه‎ ترین است
هیچ ربطی به جای و جامه ندارد
قربان ولیئی

آغاز ماه جون ۲۰۲۱ میلادی بود، خستگی مفرط،  مانع کتاب خواندنم می شد و درد ناشی از شکستن شانه راستم خوابم را نا آرام ساخته بود. زنده یاد داکتر صمیمی برادر مهربان، رفیق همدل و هم رزم فرزانه ام که در عین زمان در روابط انسانی اش مبادی آداب نیز بود، از این وضعیت من نهایت نگران بود و چون به دلیل قرنطین کرونا نمی توانست به دیدنم بیاید، دست کم هفته دوبار با من تیلفونی و به طور مفصل صحبت می کرد و در ضمن جویا شدن از احوال و دلداری دادن ام، در مورد  پیشرفت کارهای تحقیقی اش و هم چنان مسایل روز به طورگسترده تبادل نظر می کردیم.


 من به طور معمول در بیرون از منزل زنگ تیلفون همراه ام را خاموش می گذارم تا بی موجب مزاحم کسی نشوم. آن روز شوم و فراموش نشدنی هم تیلفونم را خاموش گذاشته بودم. ساعت ۲ بعد از ظهر بود که به خانه رسیدم. طبق عادت واتس آپ تیلفونم را دیدم که چه کسانی پیام فرستاده اند. چشمم به نقل یادداشتی افتاد که او برایم فرستاده است و علاوه برآن دست کم ۵ بار تیلفون کرده است که من پاسخ نداده ام. نخست با شتاب به سراغ یادداشت رفتم و آن را گشودم. نقل به معنی و فشرده آن نامه چنین بود:«داکتر عزیز، امروز نزد داکتر رفتم با توجه به نتایج معایناتم به من گفت که هیچ امیدی به شفا و زنده ماندنم نیست. این موضوع را جز تو، همسرم و پسرم کس دیگر نمی داند. خواهشمندم عجالتا چنین بماند. کتاب «فرگشت جهانی شدن» را تا فصل هفتم تمام کرده ام. همه مواد و اسناد متعلق به فصل هفتم را برایت می فرستم، این فصل را باید تو تکمیل نمایی و مقدمه ای برای کتاب بنویسی و...». یاس و استیصال درد ناکی بر من مستولی شد، لختی نمی دانستم چه کنم. عقده انفجاری راه گلویم را بسته بود. تیلفون را برداشتم و شماره او را رخ نمودم. نه توان و نه چیزی برای گفتن داشتم. فقط از این سو من، و از آن سو او، بی اختیار و تلخ گریستیم.
 دیگر جرأت تیلفون کردنم سلب شده بود. یک هفته پس تر باز تیلفون اش آمد. بسیار عادی و مانند روزگاری که صحت مند بود صحبت می کرد. تسلای او گفته های یک پروفیسور طب بود که برایش گفته بود، همواره راه هایی برای مداوا و دست کم تمدید حیات وجود می داشته باشد. بنابراین، او نباید مایوس گردد. او که خود دانشمند بود، از حرف پروفیسور نه به خاطر زنده ماندنش که او مرگ را به عمر هفتاد و چند سالگی چندان غیر مترقبه هم نمی دانست، بل  به امید تکمیل پروژه های دو کتاب تحقیقی اش، یکی «فرگشت جهانی شدن» به زبان فارسی و دیگری « کشور حایل، در مورد فروشکستن مشروعیت حاکمیت سیاسی در افغانستان»به زبان آلمانی انرژی شگرفی یافته بود. او « فرگشت جهانی شدن» را در حین تداوی های سخت و دردناک پس از قریب دوماه درسپتمبر ۲۰۲۱ میلادی و کتاب به زبان آلمانی « کشور حایل، در مورد فروشکستن مشروعیت حاکمیت سیاسی در افغانستان » را دو ماه قبل از آن که چشم از جهان فرو بندد به پایان رساند. داکتر صمیمی با فروتنی بی مانند، اما برای من که از وضع صحی نهایت بحرانی او آگاهی داشتم، بسیار تکان دهنده، در برگه آغازین و اهدا به خوانندگان «فرگشت جهانی شدن»، این فرآیند تالیف را چنین گزارش کرده است:
«با هر قطره گلاب، گلی پرپر گردیده
«برای هرجرعه شراب، شاخه انگور گریسته 
«برای هر نسخه ناب، عمری چند گذشته
«برای هر برگه کتاب، دلم سخت تپیده»
من با نام و ظرفیت های علمی جاودان یاد داکتر صمیمی در اویل دهه ۷۰ میلادی، هنگامی که هنوز روی دوکتورا اش در آلمان کار می کرد آشنا بودم. در سال ۱۹۸۲ در جریان یک اقامت کوتاه مدت در آلمان او را بهتر شناختم. در آن زمان داکتر صمیمی رییس « بنیاد پژوهش افغانستان» بود و با لطف و بزرگواری خاصی در شهر بن، سخنرانی مرا در یک جمع آلمانی های علاقه مند به مسایل افغانستان ترجمه نمود. پس از آن فرصتی دست داد که روی دلایل به زمین خوردن و بدفرجام شدن جنبش های سیاسی روشنفکری دهه ۴۰ خورشیدی صحبت نماییم. هردو به این نظر بودیم که به دلیل فقر عمومی و فقر فرهنگی جامعه و استبداد سیاسی حاکم در افغانستان، یک عدم آگاهی مزمن از خواست ها، نیازها و ظرفیت های واقعی جامعه برای تغییر وجود داشت و بنابراین، جنبش های آن روز بیشتر آن فرآورد های نظری را رهنمود قرار داده بودند که توسط جریان های فکری بزرگ در سطح جهان ترویج می یافتند. آن جریان های روشنفکری دهه ۴۰ که با ستاد های رهبری کننده این جریان های فکری پیوند ارگانیک یافته بودند، توانستند، با مشورت ها و حمایت های آن ستاد ها اندکی بیشتر دوام بیاورند و حتی به حکومت برسند، لاکن در فرجام کشور را در کام تباهی فرو بردند. گروه دیگری که با ستاد های رهبری فکری جهانی پیوند نداشت، در ضمن مواجه شدن با مسایل و مشکلات روز مره ای که ویژه هر جریان فکری است، چون ظرفیت درونی پاسخ گویی مناسب و کدام مرجع مشورت دهنده بیرونی نداشت، تا بدان جا در گیر منازعات لاینحل و انشعابات بی پایان گردید که عملا از پا افتاد و از محاسبات قدرت حذف گردید. هردو به این نظر بودیم که به دلیل ضعف اقتصادی و سیاسی دولت، فقدان اراده و توانایی واقعی در الیگارشی حاکم سلطنتی برای آوردن اصلاحات اساسی راستین و از همه خطرناک تر رقابت کین خواهانه درون خانوادگی بین شاه و پسر عم اش محمد داود، خواهی نخواهی استاتسکو می شکست و خلا را می توانست هر نیرو ای پر کند که حضور و ظرفیت نسبی در اردو و بوروکراسی داشته باشد. بنابراین، بر افغانستان آن چه باید می آمد، آمد. اما توافق نظر اساسی ما این بود که روشنفکران دهه ۴۰ خورشیدی، آینده را مانند مکان امنی تصور می کردند که باید با حذف موانع خود را بدان جا رساند، از نظر ما آینده را باید با توجه به امکانات ملی و تحولات جاری و محتمل  درکشورهای ماحول و سیاست های بین المللی مشروحا شناسایی و طراحی نمود،  به حمایت توده های عظیم مردم در صورت امکان و ترجیحا از طریق یک پروسه سیاسی دموکراتیک به پای تطبیق آن طرح ها رفت.
این توافق نظر من و زنده یاد داکتر صمیمی در واقعیت امر یکی از نمونه های توافق جمع بزرگ تری از روشنفکران افغانستان بود که از اواخر نیمه اول دهه ۵۰ خورشیدی در افغانستان در اشکال و بسترهای خاصی شکل می گرفت. در اوایل دهه ۹۰ مسیحی هنگامی که من مسوول نشراتی «فریاد» نشریه «شورای دموکراسی » برای افغانستان بودم، صمیمی با حمایت های قلمی تابناک و امدادهای مالی اش، از این مواضع  آن جریده پشتیبانی می نمود. در اواخر دهه ۹۰ خورشیدی، هنگامی که تحریکات هویتی و قومی نزدیک بود افغانستان را به سوی تالان های قومی خونین بکشاند، صمیمی با جمعی از اعضای شورای دموکراسی برای افغانستان برای جلوگیری از تکرار فاجعه های قومی یوگوسلاوی سابق در افغانستان، با شماری از سران سازمان های روشنفکری افغانستان که عمدتا بدنه تشکیلاتی اعضای شان از اقوام پشتون، یا تاجک و یا هزاره و شیعه تشکیل گردیده بود، به این نتیجه رسیدند که راه نجات کشور در تشکیل یک سازمان سیاسی چندین قومی است که بتواند آگاهانه و شجاعانه مشکلات منازعه آمیز جامعه کنونی را نشانی نموده و برای آن راه حل های مناسب ارایه کند.  
داکترصمیمی فرزانه همچنان برای ایجاد یک گفتمان در مورد دموکراسی هنجارمند که برپایه دموکراسی مشارکتی و دموکراسی از سطح مردم استوار باشد و بتواند حقایق را در مورد ترفندهای نیولبرالیزم و دموکراسی وارداتی روشن گرداند، به حیث موسس و عضو هییٔت تحریر وبسایت «گفتمان دموکراسی برای افغانستان» دست به کار شد. تالیفات داکتر صمیمی مانند«گفتمان بحران افغانستان»(۲۰۱۴)، « کالبد شکافی بحران افغانستان»(۱۳۹۶ هجری خورشیدی)، «پرخاش گری دینی- در گستره امپراتوری اعراب»(۲۰۱۹)و «افغانستان سرزمین آسیب های بی روزنه»(۲۰۱۹) که مجموعه مصاحبه ها با جناب ضیاالدین صدر است، همه در همین راستا نوشته شده اند.
داکتر صمیمی زنده یاد بهتر از همه خودش در دیباچه  و« فرگشت جهانی شدن» با زیبا ترین و دقیق ترین جملات و واژه های هدف همه کارهای فکری و قلمی اش را چنین بر شمرده است:
« برای نوشتن هر اثری، کوچک و یا بزرگ، نخستن پرسش این است که نویسنده به آدرس چه کسانی و با کدامین تعهد می نویسد. این جانب دست کم از پنجاه سال به این سو، هم در بخش پژوهش دانشگاهی و هم در بخش سیاست های میدانی همواره در تکاپو بوده و نظر به نیازمندی های زمان با تحلیل و ارزیابی رویدادهای مهم اشتغال داشته است. با یک نظر گذرا می توان گفت که نویسنده در مسیر این راه پیمایی از گفتگو در مورد ایدولوژی های بحث انگیز سیاسی و آموزه های پرسش زای دینی تا مناقشات پیچیده طبقاتی و جدال های خانمان سوز تباری، با پیروی از روش شناخت اکادمیک پرداخته است. با در نظرداشت این معیار، در این جا نویسنده بازهم بر این امر صحه می گذارد که این پژوهش نامه تنها و تنها به منظور «حقیقت یابی» تهیه گردیده و در آن تلاش به خرج داده شده است تا در آن به دور از «تفکر کلیشه سازی» و فارغ از « بت واره پرستی»، خود به رمز گشایی یک سری از پدیده های بغرنج و دشوار دست یافته باشد. با در نظرداشت این نکته، دیدگاه های زاویه دار دیگراندیشان از بدو امر یک اصل پذیرفته شده تلقی می گردند.
«در اخیر شایان یادآوری است که این جانب نوشتار دست داشته را به مثابه تافته بافته شده از خردگرایی انتقادی و تنیده شده از کارزار سیاسی پیشکش کرده و غیر از «موازین پژوهش دانشگاهی» و « وجدان سیاسی میدانی» به هیچ کس حساب ده نمی باشد، آن هم به علتی که نویسنده هیچ ادعای به کرسی نشاندن دیدگاه های طرح و تدوین شده در این کتاب ندارد.»
انوشه یاد داکتر سید موسی صمیمی دیگر دربین ما نیست، اما آن دردهای کوه پیکر جامعه ما  هنوز پر بر جاست که او در ۷۸ سالگی  و در اوج یک بیماری توان فرسا  با همت فرهاد وار به کوه کنی اش ادامه می داد. اکنون بر همرزمان و نسل دانشمندان متعهد جوان کشور است که این راه را صادقانه و مصممانه ادامه دهند. بگذار به یاد زنده یاد داکتر صمیمی بگوییم:

جسمت چو بین ما نیست روحت همین حوالیست
یادت همیشه با ماست جایت همیشه خالیست

 

اخبار روز

12 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها