آيا اعتراف مصطفی صغير، ايجنت انگليس ها، و نقشش در کشتن امير حبيب الله خان يک داستان خياليست؟  (قسمت چهارم)

در کشورهای مختلف جهان به شمول افغانستان قتل‌های سیاسی زيادی در طول تاریخ به وقوع پیوسته است، که معمای راز های نهفتۀ آن تا به حال حل نشده است. ازين جمله ميتوان از قتل جان ايف  کندی رئیس‌جمهور آمریکا (در سال ۱۹۶۳ در دالاس، تگزاس که همچنان یکی از مرموز‌ترین و بحث‌برانگیزترین قضايای  تاریخ امریکاست)،

قتل لئون تروتسکی (متفکر، تاریخ‌نگار، روزنامه‌ نگار وسیاستمدار روس که به اثر مخالفت با  استالین بر سر قدرت و شیوۀ ادارۀ حکومت، از حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه اخراج و از اتحاد شوروی تبعید  و در سال ۱۹۴۰ در مکسيکوبه قتل رسيد)، قتل بينظير بوتو صدراعظم سابق پاکستان (که در سال ۲۰۰۷ در پنجاب پاکستان با شلیک گلوله‌ها کشته  شد و سپس مهاجم  با منفجر ساختن خود حداقل ۲۳ نفر دیگر را به قتل رساند)، کشته شدن جنرال ضياالحق ديکتاتور  و حکمران نظامی پاکستان (که در سال ۱۹۸۸ به همراه ۲۹ نفر از همراهانش به دنبال سقوط مشکوک یک طياره کشته شد)  و چگونگی کشته شدن سردار محمد داؤد خان (اولين رئيس جمهور افغانستان بتاریخ ۲۸ اپريل ۱۹۷۸ در ارگ ریاست‌جمهوری کابل) ياد آور شد.
دستگاه‌های استخبارات کشورهای خارجی علاوه بر تلاش های تغير رژيم و کودتا ها، برای انجام ترورها نيز از روش‌های مختلف استفاده می‌کنند. البته، اطلاعات دقیق در این زمینه به‌طور کامل در دسترس عموم نیست.، اما می‌توان به برخی از روش‌های معمول آن اشاره کرد: 
    حملات مستقیم: در این روش، عامل‌های استخباراتی به‌طور مستقیم به هدف حمله می‌کنند. این می‌تواند شامل تروریسم انتحاری، حملات با وسايل نقليه یا حملات با سلاح‌های کيمیاوی و بیولوژیکی باشد.
    استفاده از عوامل محلی: دستگاه‌های استخباراتی ممکن است با همکاری عوامل محلی در کشور مورد هدف، ترورها را انجام دهند. این عوامل می‌توانند از جمعیت محل باشند یا در سازمان‌ها و نهادهای مختلف فعالیت کنند.
    استفاده از تکنالوژی‌های پیشرفته: دستگاه‌های استخباراتی از تکنولوژی‌های پیشرفته مانند ردیابی‌های الکترونیکی، دوربین‌های مخفی، و تجهیزات جاسوسی به شمول درون ها و طيارات بدون پيلوت استفاده می‌کنند. این تکنالوژی‌ به آن‌ها کمک می‌کنند تا اطلاعات دقیق‌تری درباره هدف‌ شان جمع‌آوری کنند.
در کل، دستگاه‌های استخباراتی برای انجام ترورها از ترکیبی از روش‌های مختلف استفاده می‌کنند و همواره در تلاش‌های جدی برای رسیدن به اهداف خود هستند.
در دستگاه‌های استخبارات خارجی، ترورها و عملیات‌ خرابکاری به شکل پیچیده‌ برنامه‌ریزی می‌شوند. این عملیات نیازمند ماه‌ها و حتی سال‌ها برنامه‌ریزی، پشتیبانی لوژستیک و مالی، و شبکۀ گستردۀ از جاسوسان و مامورين امنیتی هستند. 
مصطفی صغير يکی از مهره های مهم يک شعبۀ از دستگاه استخبارات انگليس بود که بنا بر اعتراف خودش مستقيما در خدمت وزارت خارجه انگليس بوده ودر آنجا نقشه های قتل های سياسی در ترکيه، افغانستان، فارس و هند طرح ميشد. 
آنچه تا حال راجع به مصطفی صغير معلوم و روشن است :
    اينکه محاکمۀ مصطفی صغیر از اول ماه می  آغاز و الی ۲۳ ماه می سال ۱۹۲۱ م  ادامه داشت. او بعد از تعقيب با چند تن از همکاران ديگرش به جرم جاسوسی، بالفعل دستگير و در جريان استنطاق و محاکمه با شواهد و اسناد، گواهی  شاهدان واعترافات خودش  به جرم جاسوسی به انگليس ها، رخنه کردن به کميتۀ قره قل  و طرح  توطئۀ مصطفی کمال پاشا به اعدام محکوم شد.
کميته قره قل (Karakol committee ) یک سازمان انقلابی بود که در جنبش استقلال ترکیه نقش داشت و در جنگ استقلال ترکیه علیه اشغالگران آلمانی و متفقین فرانسوی و انگلیسی فعالیت می‌کرد. اهداف این سازمان شامل حفظ و تأسیس وحدت ملی از طریق راه‌های مشروع در پشت صحنه بود. این سازمان به‌طور مخفیانه ارتباطات و مسیرهای انتقال بین استانبول و آناتولی را برقرار می‌کرد و داوطلبان، سلاح‌ها و تجهیزات را به آناتولی می‌فرستاد.
    اينکه در سند حکم شماره ۵۸۳  محکمۀ استقلال  آمده است که  مصطفی صغير« به اين اتهام به دادگاه ما تحویل داده شد که به دستور انگلیس ها برای جاسوسی به انقره آمد و وانمود کرد که نماینده کمیته خلافت هند است .او با دستورالعمل هایی که از بریتانیا دریافت ميکرد، جاسوسی ميکرد  و به طور مداوم اطلاعاتی در مورد دولت آناتوليا و مصطفی کمال پاشا را با نامه هایی که با مخلوط کيمياوی نوشته بود، به آدرس «فریت کاویت [فريت خاويت]» ارسال می کرد... و «فریت کاویت پسر محمد» از هیئت تحریریه روزنامه «ایلری» مردی ۴۲ سالۀ اهل استانبول که به دادگاه ما سپرده شد».  (رأی شماره ۵۸۳ دادگاه استقلال - حکم اعدام برای مصطفی صغیر به اتفاق آرا و برای فریت کاویت و عزت با اکثریت آرا. AYBARS، دادگاه های استقلال، صفحه ۷۶-۷۷).
    اينکه انگلیس ها برای اينکه اعترافات او بی ارزش و مبالغه آميز تعبير و تفسير شوند،  ظاهراً گزارشی را در جريدۀ تایمز منتشر کردند مبنی بر اینکه او فردی ديوانه و مبتلا به مرض روانی ، و از نظر ذهنی نامتعادل ميباشد، که به مقصد همدردی و دلسوزی با  ترک ها از ترکیه بازدید می کند. ولی در عين حال، سفیر بریتانیا با ارسال نامه ای خواستار آزادی وی شد و تهدید کرد که اگر ترکیه این کار را نکند، عواقب جدی خواهد داشت. انگليس ها حتی برای آزادی وی نامۀ را به امضای شهزاده آغاخان، رهبر مذهبی [ فرقه اسماعليه] مسلمانان هند، که  نمایندۀ لیگ مسلمانان هند به حساب می آمد، رساندند، چون  او قبلا در مورد آزادی قبلی اسیران انگلیسی با ترک ها مؤفقانه مذاکره کرده بود.
    اينکه او ۳۴ ساله و ظاهراً اهل مرادآباد، اتار پراديش هند بريتانوی  و اسم  پدرش زکریا بود. مدتی در سويس، آلمان و در قونسلگری بریتانیا در ایران کار می‌کرد و بعداً برای کار زیر نظر کرنيل نلسون به استانبول نقل مکان کرد.
    اينکه وی در دوران ماموريت اش در سويس با استفاده از نام مستعار سيد علی بيگ ارتباطات خود را با ترک ها برقرار کرد و با جذب و جلب افراد و ارسال آنها به جرمنی و ترکيه به نفع بريتانيا کار ميکرد. یکی از افرادی که توسط مصطفی صغير استخدام شد، بکیر ساتیک بود،وی اهل استانبول بود که برای تحصیل به سویس آمده بود اما در شرایط دشوار مالی قرار گرفته بود.
    اينکه اومی توانست علاوه بر زبان های هندی، انگلیسی، آلمانی، عربی و ترکی، به فارسی صحبت کند.
    اينکه در دوران قتل امير حبيب الله خان ، با نام مستعار علی مستار، تحت رياست کرنيل نيلسون، يکی از برجسته ترين مقامات استخبارات انگليس ،  زير پوشش کمسيون سرحدی در امور پرداخت مطالبات افغانستان به آنجا رفته بود.  
    اينکه  هدف اصلی این کمیسیون، بحث  و جلوگیری از نزدیک شدن افغانستان به جرمنی یا با انعقاد یک توافق و پرداخت پول و یا در صورت لزوم، از بین بردن امیر حبيب الله خان بود. صغير در اعترافات خود نوشته بود که برای اجرای اين عملیات  مبلغ هنگفت ( ۵۰،۰۰۰) پنجاه هزار پوند انگليسی اختصاص داده شده بود.
    اينکه او يکی از کسانی بود که به دستور وزارت خارجه انگلستان امير حبيب الله خان را در کابل ترور کرد.  درین عملیات که وی و دیگر عناصر استخبارات برتانیا نقشه و اجراکردند شخصی بنام حیدر عمل کشتن امیر حبیب الله خان را انجام داده است.
قابل يادآوريست که در يک گزارش استخباراتی انگليس ها از مشهد به عوض افغانستان ، محل قتل امير حبيب الله خان کابل ذکر شده است. علت آن اينست که در نيمه قارۀ هند به شمول پاکستان امروزی تا امروز هم  مروج است که همه شهروندان افغانستان را بدون در نظر داشت اينکه از کدام سمت و ولايت باشند، کابلی  و کابلی والا خطاب کنند.  اگر از داستان معروف  و فلم کابلی والای رابیندرانات تاگور، شاعر، نمایشنامه‌ نویس، فیلسوف، و موسیقیدان هندی که به عنوان نخستین آسیایی برندۀ جایزۀ نوبل در ادبیات شناخته می‌شود، بگذريم ،  ظفر حسن ايبک و نويسندگان ديگر هندوستانی هم کابلی ها را مترادف افغان ها مينويسند. شايد تعدادی از مهاجرين افغان غير کابلی ما هم در دوران سالهای هجرت شان در پاکستان بخاطر داشته باشند که آنها را کابلی و کابلی والا خطاب ميکردند.    
    اينکه او پس از اتمام ماموریتش در ایران و بازگشت به برتانیا، به پاس خدماتش  در سال ۱۹۱۳ ارتقا نموده و به یک وظیفه جدید در وزارت خارجه بريتانیابه عنوان رئیس دفتر شرق میانه منصوب شد که شامل ایران، افغانستان، هند و ترکیه بود.
    اينکه او در ين وظيفه اش  مسئوليت نظارت بر ترک ها در خارج از وطن را به عهده داشت و دگروال های ترکی صادق بیگ و صلا ح الدین بیگ از این دفتر استخبارات پول دریافت نموده و برای بریتانوی ها کار میکردند.
    اينکه  او قبلا هم نظارت بر محصلين هندی  در آلمان را به عهده داشت . اين تعقیب محصلین هندی بعد از واقعه اوایل سال ۱۹۱۲ آغاز شد که يک محصل هندی تحصيل يافته  در جرمنی، به علت مخالفت با استعمار بريتانیا، سوء قصدی را بر ضد والی بريتانیا در پشاور ترتیب  داد. این تعقیب بخصوص برآن محصلینی در جرمنی تمرکز داشت که در شهر هایدلبرگ تجمع داشتند. مصطفی صغير درین ماموريت تحت پوشش یک محصل دکتورای فلسفه فعالیتهای جاسوسی را انجام ميداد.
    اينکه مولانا ابوالکلام محی الدین احمد آزاد، شاعر، سخنور، سیاستمدار و مفسر قرآن،  و یکی از برجسته‌ترین رهبران مسلمان هند که در مبارزات استقلال‌خواهانه ملی نقش مهمی ایفا کرد، در بارۀ او اشاره کرد که صغیر از آن مسلمان های بدبختی بود که وجدان و دین خود را به سود ناچیز دنیوی فروخت.
    اينکه پس از عترافات مصطفی صغير ترک ها بر مسلمانان هند اعتماد نميکردند، حتی مصطفی اتاترک رهبر ترکيۀ نوين  از ملاقات با دو رهبر بسيار مهم مسلمانان هند در ترکيه ابا ورزيد. اين دوتن  محمد علی جوهر و برادر بزرگترش شوکت علی بوده که هر دو نقش مهمی در مبارزات هند برای استقلال داشتند.
محمد علی جوهر (۱۸۷۸–۱۹۳۱) رهبر، روزنامه‌نگار و شاعر برجسته مسلمان هندبود، که در پوهنتون  مسلمانان علیگړ تحصیل کرد و بعداً به یکی از افراد کلیدی در جنبش خلافت تبدیل شد. او هفته نامه اردو به نام  همدرد و هفته نامۀ انگلیسی بنام  کامريد Comrade  يا رفیق  را تأسیس کرد که هر دو نقش مهمی در شکل دادن به سیاست های سیاسی مسلمانان هندداشتند.
شوکت علی (۱۸۷۳–۱۹۳۸) برادر بزرگ محمد علی جوهر بود. او هم  در پوهنتون علیگر تحصیل کردو فردی تحصیلکرده و پرشور بود که تأثیری ماندگار بر مبارزات  آزادی خواهانۀ هند گذاشت.او فعالانه در نهضت خلافت شرکت کرد و در دوران زندان به عنوان آخرین رئیس کنفرانس خلافت انتخاب شد.
قابل يادآوريست که اين هر دو برادر در دوران جنگ استقلال افغانستان  از حملۀ  افغان ها به هند بريتانوی حمایت کردند و به خاطر همين تلاش های شان دستگیر، اما پس از مداخله گاندی  آزاد شدند. نهضت خلافت در سال ۱۹۲۱ به راه افتاد و برادران علی دوباره دستگیر شدند. این وضعیت در آن زمان در هند و افغانستان بود. اگرچه استانبول هنوز در اشغال متفقین بود، در آن سال مصطفی کمال اتاترک بیشتر سرحدات ترکیه را تامین کرده بود.
    اينکه مصطفی صغير قبل از اعدامش در ترکيه، باز هم در تيم کرنيل نيلسون مذکور، که اينبار  بحيث رئيس دفتر استخبارات انگليس در ترکيه، توطئه کشتن کمال اتاترک را طراحی نموده بود، شرکت داشت.  
    اينکه قرار بود که توطئه سؤ قصد عليه مصطفی کمال پاشا با مسموميت توسط  زهر انجام يابد.
    اينکه مسئلۀ  اعتراف مصطفی صغير به دست داشتن در توطئه قتل امير حبيب الله خان، يک موضوع فرعی  و يک قضيۀ بيرون  از دايرۀ تحقيقات و محاکمۀ او بوده، تنها در مطبوعات ترکيه و جهان انعکاس يافت.  
به نظر اين قلم، بررسی زوایای تاریک و اسرار نهفتۀ رويداد قتل امیر حبیب الله خان در شکار گاه کله گوش لغمان، باوجوديکه  حدود يکصدو شش سال قبل اتفاق افتاد، بخصوص نقش  توطئه های انگليس و ايجنت آن مصطفی صغير ،  نه تنها به تحقيق بيشترنياز دارد، بلکه حل معمای اين رويداد مرموز برای پيدا کردن يک برگ ديگری از اوراق نهفتۀ تاريخ ما دارای اهميت ميباشد .
سوابق توطئه های انگليس در منطقه و افغانستان
فعاليت هاى استخباراتى انگليس درمنطقه با آمدن کمپنى هند شرقى آغاز و درگيرى جنگ اول افغان و انگليس شدت يافت .  انگليس ها در هند براى حفظ سلطۀ خويش با دو نوع مشکل روبرو بودند. آنها هم از ناآرامى هاى داخلى بيم داشتند و هم از مداخلات و حملات خارجى در ترس و هراس بودند.  در نا آرامى هاى داخلى  جنبش هاى سياسى و مذهبى ، ترس از وحدت مسلمانان منطقه و حملات جنگجويان قبايلى پشتون در مناطق سرحدى شامل بود.  در ساحۀ خارجى  آنها از حملات احتمالى  شاهان وطندوست افغان مثل شاه زمان، و نيز ناپليون فرانسوى و امپراتورى تزارى روس  هراس داشتند.  خصوصاً  موضوع جلوگيرى از تجاوز و پيشروى  خيالى  يا حقيقى روس بعد از جنگ اول افغان و انگليس براى مدت يکصدو سى (١٣٠) سال بر ستراتيژى سياسى و نظامى انگليس ها  براى هند تسلط داشت .  
گرچه شعبۀ استخبارات  در مرکزقوماندانى ارتش بريتانيا در هند با آغاز جنگ دوم افغان و انگليس تأسيس شده بود و امور آن توسط سه نفر صاحب منصب و دو نفر معاونين شان  به پيش برده ميشد،  اين شعبه در سال ١٨٩٢ وسعت يافته و تعداد صاحب منصبان آن به پنج نفر و معاونين به چهار نفر افزايش يافت. در سال ١٩٠٣ رتبۀ آمر اين شعبه به ډگر جنرال ارتقا يافته و ساحۀ مسؤليت آن نيز افزايش يافت .  در دوران جنگ جهانى اول  بخش استخبارات در امريت عمليات نظامى لوى درستيز نيز تأسيس شده و در پنج شعبه فعاليت ميکرد که چهار شعبۀ آن  مربوط به مناطق جغرافيوى ( افغانستان، روسيه، ترکستان و سرحد شمال غربى ) بوده و شعبۀ پنجم آن به کارهاى خاص نوع سرى اختصاص يافته بود که مأمورين آن شامل ١٥ نفر صاحب منصب و ١٠ نفر کاتب بود.  بعد از استرداد استقلال افغانستان به موضوع استخبارات توجه بيشتر شده ساحه و تشکيلات اين دستگاه بصورت منظم  توسعه يافت .   
بصورت رسمى ادارۀ رسمى و دائمى استخبارات انگليس  Secrete Services  Bureau  يا دفتر خدمات مخفى  در سال ١٩٠٩م به ميان آمده  و در دوران جنگ جهانى اول  نقش بارزى را در حفظ امپراتورى بريتانيا بازى کرد.  بين سالهاى ١٩١٤ و ١٩١٦ عمده ترين خطرى که انگليس ها را تهديد ميکرد، فعاليت جنگجويان  ملى گرا  و آزاديخواه در شبه قارۀ هند، افغانستان و کشور هاى ديگر بود، که برايشان اصطلاح ترورست را بکار ميبردند. 
در رقابت هاى ستراتيژيک ، فعاليت هاى جاسوسى و دسايس و حيله گرى هاى بين امپراتورى هاى انگليس و روس در افغانستان و آسياى مرکزى که به نام بازى بزرگ ياد شده است،  بازيگران بزرگ شامل سه دسته بودند:   
1.    اردوى بريتانيا، صاحب منصبان نظامى و ادارۀ سياسى حکومت هند بريتانوى مهمترين گروه بازيگران بريتانوى بازى بزرگ را تشکيل ميدادند.
2.    جاسوسان بريتانوى که يا سياحان و يا هم مأمورين نظامى بودند.
3.    اشخاص محلى ايکه توسط انگليس ها براى جمع آورى معلومات استخدام شده و به جاهاى خطرناکى که رفتن اروپايان به آن مشکل بود، فرستاده ميشدند.  اين ها اکثراً به لباس پير ها، روحانيون و يا هم زائرين بودايى ارسال ميشدند. انگليس ها اين دسته را به خاطر مهارت و چالاکى غير عادى شان استخدام نموده و قبل از فرستادن،  در امور جمع آورى معلومات مخفى وسروى مخفى آموزش ميدادند.  چون اين عده راپور هاى تحريرى کارشان را بجا نگذاشته اند، لذا راجع به تعداد و نام هاى شان  معلومات زيادى در دست نيست. 
 هدف فعاليت هاى استخباراتی انگليس ها در منطقه  بر توطئه و دسيسه، سبوتاژ، نفوذ در محافل حاکمه ، نصب اميران و پادشاهان دست نشانده و تبديل جغرافياى طبيعى کشور ها متمرکز بوده است .  آنها با مهارت و هوشيارى خاص دربين  دربار، متنفذين قومى و حلقات روحانى کشور ها راه يافته و بهترين حربۀ شان درين راه استفاده از پول بوده است .  آنها با استفاده از پول  اشخاص را خريده يا استخدام نموده و از طريق آنها به اغتشاشات دامن ميزدند، تبليغات منفى ميکردند، و دربين  محافل سلطنتى، گروه هاى سياسى و مردم عام  سبب ايجاد ناباورى و اختلافات ميشدند
نمونه هاى از فعاليت هاى تخريبى وجاسوسى بريتانوى در افغانستان
در رابطه با روش های شناخته شدۀ که انگليس ها از آن استفاده مينمودند، ميتوان  از فورمول نفاق بيانداز و حکومت کن، استفاده از افراد ناراضى و مهم ، تبديل نمودن سرحدات طبيعى کشور ها و کاشتن تخم اختلافات وجنگ هاى آينده،  دادن رشوه و تحايف،  نفاق اندازى بين گروه هاى مذهبى، ايجاد و تقويۀ فرقه های مذهبى، فرستادن جواسيس  در لباس پير، ملنگ، تاجر و سياح  نام برد.
    فرستادن ايجنت هاى هندوستانى  در لباس غازيان و مخالفين انگليس 
با آغاز جنگ هاى آزادى بخش  و ضد انگليس در مناطق قبايلى سرحد آزاد، انگليس ها کوشيدند براى ناکامى اين قيام ها، ايجنت هايشان را به لباس مبارزين آزاديخواه  به آنجا بفرستند. آنها بعد از جنبش خلافت، تأسيس  حکومت مؤقت هند در کابل (١٩١٦) و پس از آن جنبش هجرت نيز از همين شيوه استفاده نموده تعداد زيادى از جواسيس خود را در لباس مسلمانان آزاديخواه  و مهاجرين ، به کابل و نقاط ديگر افغانستان فرستادند.
    ترور و کشتن  رهبران  آزاديخواه  
مخالفين انگليس و کسانى که مانع عملى شدن پلانهاى شان  ميشدند،  نه تنها هدف تبليغات  مختلف تخريبى  جواسيس و دست نشاندگان شان قرار ميگرفتند،  بلکه در پهلوى تلاش هاى ترور شخصيت شان، بصورت فزيکى نيز مورد حمله قرار گرفته و بصورت مرموز يا آشکارا کشته ميشدند.   طور مثال  موهن لال  براى کشتن آنعده از رهبران ملى و قومى ايکه با انگليس ها مخالفت ميکردند، پول زياد بمصرف رساند. کشته شدن عبدالله خان اچکزى، تلاش براى کشتن ميرمسجدى خان  و امين الله خان لوگرى،  سؤ قصد بر وزير اکبرخان و مجروح شدن او در جلال آباد، و مسموم شدن  ده ها نفر ديگر  را ميتوان  بحيث نمونه ذکر کرد.  سلسلۀ کشتن و ازبين بردن مخالفين انگليس، بعد از جمع شدن  دامن استعمار مستقيم در کشور و منطقه نيز ادامه يافت .  که مثال هاى زندۀ آن شهادت غازى ميرزمان خان کنرى در  ماه هاى اخير حکومت غازى امان الله خان و لست طولانى قربانيان استبداد حکومت خاندانى بعدى ميباشد.  
    حکمرانان طرفدار انگليس و دست نشانده هاى افغانى شان
به گفتۀ محمد ولى، نويسندۀ کتاب توطئۀ انگليس در سقوط دولت  اعليحضرت  غازى امان الله خان، «مستشرقين انگليس خواص و  عادات  مردمان مشرق زمين را درک کرده ميدانستند که عملى ساختن پلان هاى شان  توسط يک بريتانوى نا ممکن است، مثلاً براى مردم افغانستان  حتى شاه شجاع غير قابل قبول بود، چه ميرسيد به آنکه آن وظايف مستقيماً توسط مکناتن يا الفنستن  در منصۀ اجرا در مى آمد، ازين سبب به تطبيق پلان شان توسط خود افغان ها پرداختندو براى اين کار از دولت مردان تا روحانيون، از سياسيون تا دزدان و رهزنان  را جمع نمودند». انگليس ها خصوصاً به اشخاصى شديداً ضرورت داشتند که صاحب  صلاحيت هاى سياسى، روحانى و نظامى بودند، تا براى رسيدن به مقاصد خود در منطقه  به آتش اختلافات و نفرت بين مردم دامن زده امنيت را خراب کنند .
(ادامه دارد)
 
  

اخبار روز

12 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها